چین، در سرتاسر تاریخ طولانی ثبت شدهاش، توانسته است مرزهایش را تقریباً بدون آنکه خود به تهاجمی دست زند حفظ کند. این امر مسلم که هم ادبیات و هم هنرها در چین در طی چندین هزاره وابستگی متقابل بسیار چشمگیری داشتهاند، خود مؤید این نظر است که فرهنگ چین نیز به همین اندازه عاری از گسست بوده است. با این همه، فرهنگ چینی که تجلی آن را در هنرها و هنرهای کاربردی مییابیم، سنتی ناب و خالص نبوده است.
کنجکاوی و علاقه به نقشمایههای خارجی که از همسایگان شرقی و غربی وام گرفته میشده به استادی در فن و گنجینهای غنی از سبکهای مختلف شکل داده است، اما عشق به سنت، حفظ تجانس را تضمین کرده است. هرگاه نقشمایهها و سبکها جذب سنت چینی شدهاند، در طی قرون، هم سو با علاقه به کهنگرایی که در بخش اعظم هنر چینی جاری است بارها از نو سربرداشتهاند. همین علاقه ما را به این دیدگاه سوق میدهد که چین فرهنگ هنری یک پارچه و خود بسندهای دارد.
یکی از پرنفوذترین واردات پذیرش آیین بودایی و در قرن دوم قم بود که فرهنگ دینی و فلسفی جدیدی را با هنر و شمایلنگاری ملازم آن به چین آورد. در پی آن، سبکهای جدید نقاشی فیگور و پیکرهسازی، و نیز الگوهای جدید در طراحی معابد، اثاث و تزیینات آنها لازم افتاد؛ جذب اینها قرنها به طول انجامید.
بخش اعظم هنر بودایی از سنتهای آسیای مرکزی الهام میگرفت که خود ریشه در الگوی اصلی در شمال هند داشتند. در چین، شمایلنگاری بودایی نقشی مهم در پیکرهسازی و نقاشی داشته است. پیکرههای بزرگ مقایس پیش از این، قالب هنری بومی مهمی نبودند، اما در قرون پنجم و ششم، نقش برجستههای با ابهت و پیکرهای سنگی بیتکیهگاه برای غارها، معبدها و بناها چوبی ساخته میشد. در سدههای میانه، و بعدتر، سبکهای هنری تبتی، مغولی و گورکانیان هند در چین در دورههای محبوبیت و نفوذ یافتند، اما تأثیر آنها در کل چندان گسترده نبود.
رشد لایهبندی در جامعه چین تنوع بیشتر در سبکهای هنری و تنوع بیشتر در مواد و مصالح کار را اقتضا میکرد. از همان مراحل اولیه، مهارت در تزیینات سطح، چه باکندهکاری روی سنگ یا ریختهگری فلزات، در چین به وجود آمد. نقشمایههای به کار رفته به صورت تزیینات نقش شده بر سفالینهها تا به امروز باقی ماندهاند.
از دوره زمامداری دودمان هان، نقاشی و خوشنویسی معتبرترین شاخهها هنر بیانی بودهاند. این هنرها، که اهل قلم نیز دستی در آنها داشتند، با فلسفه زندگی آنان عجین است. خوشنویسی، که از دیرباز یکی از قالبهای جدی هنر تلقی میشده است. بیانگر قدرت شخصیت خطاط است و بنابراین چیزی فراتر از کلمات نوشته شده را بیان میدارد.در قرن بیستم، به دلایل سیاسی و عقیدتی، شاهد تلاش برای وارد کردن سبک خارجی (به صورت نقاشی رنگ روغن و پیکرهسازی روسی) به منظور پرکردن خلأ مفروض در هنرهای بومی معاصر بودهایم. به سفارش حکومت مؤسساتی برای تعلیم نقاشان و پیکرهسازی برای تولید «هنر رسمی» با سبک و شیوهای بیگانه با سبکهای تثبیت شده چینی به وجود آمده است. این امر در شکل فعلیاش شاید حرکتی گذرا باشد، اما به هر حال حرکتی است که با خود تغییری عظیم در آموزش هنر و درک بیشتر کاربردهای هنر به همراه آورده است و شاید در چین تأثیراتی ماندگار داشته باشد.
با این که هنرها و هنرهای کاربردی در چین، پیوسته مفاهیم خارجی در جذب کردهاند، همگی گویی سبکی قابل شناسایی دارند؛ و این گواهی است بر ثبات جامعه چین. در جامعهای چین تجاری، تماس با خارج عمدتاً از طریق داد و ستد بوده است، گو که در زمانهایی تجارت به معنای پیشکش دادن و گرفتن و مبادله به معنای ادای احترام بوده است. هر تلاشی برای شناساندن سبک چینی باید پیچیدگی فرهنگیای را لحاظ کند که طی پنج هزار سال، ساخته شده بی آن که چیزی را به دور بیندازد. کهنگرایی در چین، که با پیچیدگی بسیار غریبی همراه بوده است، گویی سبب شده که ذوقی متکی به خویش دست نخورده باقی ماند و سبکی چند وجهی خلق شود.
چین در میان کشورهای شرق آسیا به دلیل قدمت تمدن، وسعت، تعداد جمعیت و تأثیر تمدنی بر کشورهای پیرامون خود کره، ژاپن دارای اهمیت است. نخستین دهکده های عصر نوسنگی در حدود ۷۰۰۰ سال پیش از میلاد در کنار رود زرد به وجود آمدند. چینی ها در حدود ۱۷۰۰ سال پیش از میلاد وارد مرحله شهرنشینی شدند و نخستین سلسله خود را به نام شانگ تأسیس کردند. در میان سلسله های متعدد چین، سلسله های شانگ، جو ، چین ، هَن ، سلسله موسوم به شش پادشاهی، تانگ، سونگ ، یوآن یا سلسله مغولی چین، مینگ و چینگ در تعالی هنرهای چین سهم مهمتری دارند.
در دوره های شانگ و جو ساخت اشیای مفرغی شکوفا شد. در دوره سلسله چین، که نام خود را به این سرزمین داده است، وحدت سیاسی و فرهنگی پدید آمد. در دوره هن، ارتباط چین با جهان غرب ایران و روم، گسترش یافت و جاده ابریشم گشوده شد.
در دوره تانگ، بافت پارچه های ابریشمی و ساخت ظروف چینی به اوج خود رسید و ارتباط مسلمانان با چین شروع و ظروف چینی وارد بازارهای اسلامی شدند. در دوره سونگ نقاشی به اوج خود رسید. در قرن هشتم هجری ایرانی ها به واسطه مغول ها، با شیوه نقاشی چینی آشنا شدند و نکاتی را آموختند. در دوره مینگ مهمترین معماری چوبی جهان در پکن، شهرممنوعه، ساخته شد. خوشنویسی و نقاشی همواره هنر درجه اول مردم چین بود، اما چینی ها در معماری، ساخت ظروف چینی و مفرغی، پارچه های ابریشمی، ساخت اشیایی از سنگ یشم و آثار لاکی هم بسیار توانا بودند. تاریخ، فرهنگ و هنر چین همواره از تداوم برخوردار بوده و حتی در زمان تسلط اقوام بیگانه نیز دچار گسست نشده است.
مردم چین دارای شیوه نوشتار اندیشه نگار هستند که در طول تاریخ ثابت مانده و از این رو برای همه مردم چین و با وجود گویش های مختلف قابل فهم بوده است. خط چینی به جای الفبا، دارای هزاران شکل مستقل است و هر شکل، نقش یک واژه را ایفا می کند. این شیوه نوشتار، نقش مهمی در تداوم سنت های فرهنگی و هنری چین داشته است. چینی ها نقاشی و خوشنویسی را هنری فقط در خور توجه بزرگان و دیگر مصنوعات را نوعی صنعت گری می دانستند. این دو هنر از بسیاری جنبه ها با یکدیگر پیوند داشتند. ابزار خوشنویسی قلم مو، ابریشم یا کاغذ به چیره دستی زیادی نیاز داشت. خوشنویسی اندیشه نگار چینی، ازکیفیت تصویری برخوردار و بیان اندیشه و احساس را ممکن می سازد و با نقاشی پیوند دارد. در نظر چینی ها انسان بر طبیعت مسلط نیست، بلکه بخشی از آن است. و نقاش کسی است که بتواند عظمت و زیبایی های طبیعت را بر انسان آشکار کند. نقاشی سنتی چین، به لحاظ سرزندگی و ریتم خط و ضرباهنگ قلم مو، تأثیر زیادی از خوشنویسی گرفته و در اغلب نقاشی های چینی از خط نوشته به شکل امضاء، شعر یا اظهار نظر هنرمند استفاده شده است.
چینی ها عقیده داشتند که تمامی رنگ ها در مرکّب، وجود دارد. نقّاش چینی با مهارت بسیار، تنوعی از رنگ سایه ها را در ذهن خود به دست می آورد و پیش از نقاشی کردن، ساعت ها به تفکر می نشست و تصویر مورد نظر را در ذهن خویش کامل می کرد و در مرحله اجرا آن را بسیار سریع به انجام می رساند. پس از آن، هیچ گونه تصحیح یا تغییری در تصویر ممکن نبود. نقاش باید دستی خطا ناپذیر و تسلطی بی چون و چرا بر قلم موی خود می داشت. منظره نگاری همواره در نقاشی چینی اهمیت داشته است. منظره طبیعی از زمان های کهن مورد توجه بوده است. نقاشان چین علاقه ای به قواعد پرسپکتیو نداشتند. منظره سازی های توماری، از ابتکارات چینی ها است. علاقه پیروان آئین دائو به طبیعت، شرایط لازم برای پیدایش هنر منظره سازی فراهم نمود. در دوره هن، کاغذ و ابریشم زمینه مناسبی را برای رشد نقاشی فراهم کرد. در دوره تانگ و تحت تأثیر نقاشی های بودائیان هند، نقاشی دیواری به ویژه در غار های بودایی شمال غربی چین شکوفا و حالات و زندگی بودا بر بدنه غارها نقاشی شد . منظره سازی در دوره سونگ، به اوج خود رسید و هنرمندان سونگ تعریفی خاص از فضای تصویری به دست دادند که به عنوان سر مشقی تا سده بیستم ادامه یافت، نقاشان مکتب سونگ از تمام امکانات قلم و مرکب بهره می گرفتند و با حداقل وسایل، جوهر طبیعت را در آثار خود منعکس می کردند و طبیعت را چون جهانی بی انتها، پرشکوه تصویر می کرد و برای فضاهای پُر و خالی ارزشی برابر قائل بود تا در نقّاشی چینی انواع مضمون های دینی و دنیوی مورد توجه بود. آیین بودایی نیز موضوع های جدیدی را در اختیار هنرمندان قرار داد و سبب رواج نقاشی دیواری گردید.
در سال ۱۲۶۰ میلادی، سلسله سونگ توسط مغولان فرو پاشید و مغول ها سلسله یو اَن را تأسیس کردند. در این دوره نیز نقاشی دارای اهمیت ویژه بود و نقاشان آثار ارزشمندی خلق کردند. در دوره مینگ، گرایشی به رنگ آمیزی متنوع به ویژه رنگ های سبز و آبی در منظره نگاری ها، ظرافت کاری و تزئین و کپی برداری از سبک های گذشته رخ نمود. در دوره چینگ سبک دوره مینگ رو به شکوفایی نهاد و تا سده نوزدهم از نوآوری باز نماند.
در چین به دلیل شرایط آب و هوایی مرطوب، ساخت بناها با مواد و مصالحی چون سنگ و آجر مورد توجه نبود و چوب مهمترین مصالح معماری به شمار می آمد. اما این بدان معنا نیست که چینی ها در ساخت بناهای یادمانی ناتوان بودند، چنانچه دیوار چین که اکنون جزء عجایب هفتگانه است، نمونه ای از توانایی چینی ها در خلق آثار معماری است. چینی ها معابد بودایی، کاخ ها و خانه ها را به صورت یک تا چند طبقه و اغلب با چوب می ساختند که شکل کلی آن ها تقریباً مشابه هستند. در این معماری سقف شیروانی مانند ساختمان، با سفال پوشیده می شد و رخ بام پیرامون آن به شکل ایوانی که دارای لبه خمیده به سمت بالا است، ساخته می شد و عملکرد آن کنترل باران و ایجاد سایه بود. در ساختمان های چند طبقه، طبقات بر روی ستون های چوبی قرار می گرفت و نمای بنا شکل چترهای مطبق به خود می گرفت. غیر از معابد یاد شده، چینی ها بناهای رفیعی به نام پاگودا، بنای یادبود بودا دارند که گاه ارتفاع آن ها به ۱۳ طبقه هم می رسند. در معماری کاخ و خانه های اعیانی، باغ سازی، ایجاد آبراهه و ساخت پل های زیبا مورد توجه بود و نمونه برجسته معماری چوبی چین، مجموعه کاخ های شهر پکن، شهرممنوعه است که در دوره مینگ ساخته شده اند.
ساخت تندیس های جانوری و انسانی از جنس گِل پخته، چوب، سنگ و فلز همواره مورد توجه هنرمندان بود. اغلب این تندیس ها بیان گر شغل آن ها در خانه فرد متوفی بود که به همراه او در درون قبور قرار داده می شدند. کشف مقبره امپراتور سلسله چین در سال ۱۹۷۴ میلادی، توانایی چینی ها را در ساخت تندیس های بزرگ سفالی نشان می دهد. در این مقبره تندیس سربازان و اسب هایشان که نماینده سپاهیان امپراتور بودند،کشف شد. این تندیس ها بسیار واقع گرا ساخته شده اند و در بازنمایی جزئیات و تجهیزات سربازان بسیار دقت شده است. ورود آیین بودا به چین، تندیس سازی را تحت تأثیر قرار داد. هنرمندان به تقلید از الگوهای هندی یا آسیای مرکزی، اصول زیبایی شناسی تازه ای به وجود آوردند. هنرمند چینی الگوی هندی را در طول بیش از یک سده دستخوش تغییرات ساخت. این تغییرات را می توان در معابد غار مانند بودائیان درشمال غربی چین دون هوانگ که در دل کوه ها تراشیده یا نقاشی می شد، مشاهده کرد. تندیس ها و نقاشی های موجود در این غارها به لحاظ اندازه و بیان مفهوم، از مهمترین آثار سترگ و مذهبی در جهان به شمار می آیند. هزاران تندیس، نقش برجسته و نقاشی دیواری موجود در این غارها، ترکیبی از حرکت در تندیس سازی هندی و خصلت خطی موزون و آرام در هنر چینی را به نمایش می گذارد. در دوره تانگ موج تازه ای از هنر هندی عصر گوپتای هند به چین رسید و سبب نوعی شکل سازی کامل و پراحساس در تندیس ها شد. در دوره سونگ ساخت تندیس های سفالی و چوبی خدایان بودایی مورد توجه قرار گرفت. فضای متفکّرانه عصر سونگ بر روی تندیس سازی مؤثّر بود و سبب شد پیکره ها ظریف تر، متفکرتر و آرام تر ساخته می شوند.
چینی ها در ساخت سفال به ویژه سفال های لعابدار بسیار توانا بودند. نخستین ظروف سفالی منقوش که دارای نقش های هندسی هستند در هزاره پنجم پیش از میلاد دوره نوسنگی، ظاهر می شوند. عالی ترین ظروف سفالی چین ظروف موسوم به چینی هستند. ساخت آن ها از ابتکارات سفال گران چین است که در عصر سلسله های تانگ، سونگ و مینگ به اوج خود رسید. در میان آن ها چینی های موسوم به آبی و سفید مشهور هستند. این گونه ظروف، از دوره تانگ به این سو به بسیاری از نقاط جهان از جمله به ایران صادر می شد و سبب تحرّک سفال گری دوره اسلامی ایران شد.
ساخت اشیای فلزی به خصوص اشیای مفرغی در چین بسیار پر رونق بود. هنرمندان بر روی ظروف منظره، نوشته، اژدها، انواع جانوران و موجودات خیالی را نقش می کردند و از آن ها در مراسم عروسی و عزا استفاده می کردند.
در ادامه به سایر زوایا و هنر چین در رشته های مختلف ادامه خواهیم داد تا شما هنرمندان و علاقمندان را بیشتر با این کشور آشنا سازیم.